هوش هيجاني
هوش و ظرفيت هاي ذهني فرد است در حالي كه آموزش مهارت هاي ارتباطي و انتخاب گزينه هاي مناسب رفتاري به هوش عاطفي فرد برمي گردد.
چگونه مي توان هوش هيجاني را در افراد بالا برد؟
پاسخ به سوال بالا مستضعفين آگاهي است كه ما بتوانيم انسان ها را چند بعدي ببينيم اينكه فردي كه تحصيل كرده است و مدرك ليسانس دارد لزوم فردي موثر و كارآمد در جامعه نيست تا زماني كه بتواند توانايي برقراري ارتباط با ديگران را بياموزد و با تصميم هاي به جا و شايسته خود به خود است و اطرافيان از سود برساند آموزش ها در كودكي توسط والدين و معلمان و آشنا كردن كودك با نقش هاي متفاوت در زندگي روزمره مي تواند ديد كودك را عوض كند از نگاه خودمحورانه به درايت و واقعيت ها را از ديد ديگران ببينند و بتوانند خود را به جاي آنها بگذارد و احساس موجود در پشت رفتارهاي اطرافيان را درك كند.
به عنوان مثال با نقش بازي كردن role playing يا جابجاي نقش reversal نقشه معكوس در بازي هاي مختلف مي توان ظرفيت عاطفي او را بالا برد.
خاله بازي يا بازي حيوانات با فرو رفتن در نقش مربوط به وي اين نايي را مي‌دهد كه بفهمد مي‌تواند به گونه ديگر هم حس كند و رفتار كنند مي توان در حين بازي از كودك فيلم گرفت و آن را به همراه والدين دوباره تماشا كرد و نكات كليدي را به طور ظريف به كودك تعليم داد با تشويق هاي به موقع و هفت تن در مورد انجام نقشه گوناگون به رفتار او شكل داد هوش هيجاني كودك دستخوش محيط عاطفي كه در آن زندگي مي كنند و شخصيت والدينش نيز مي‌باشد والديني كه طلاق گرفته اند و يا جلوي بچه دعوا مي‌كنند و به كودكانشان احترام نمي گذارند و او را تحقير مي كنند و يا با همسالانش مقايسه تخريب گري انجام مي‌دهند در آينده شاهد پرورش منفي خود خواهند بود.
اينكه كودك از لحاظ عاطفي تغذيه مي شود و چگونگي ارتباط والدين با همديگر و با اطرافيان الگو بخش فرزند است والدين با شركت در كلاسهاي آموزشي و مشاوره هاي فردي مي توانند خشم خود را كاهش دهند و در مواردي كه با هم اختلافات جدي دارند به كودك آسيب كمتري بزنند.
در مرحله بعد در مدرسه كيفيت ارتباط معلم با كودك نيز تعيين كننده است همانطور كه براي خودمان در كودكي پيش آمده وقتي از معلم ها در قلب دانش آموزان جايگاه ويژه اي دارند به طوري كه افراد ترغيب مي شوند مانند حرفش كنند و عمل كنند از او با الگوسازي به هنگام مي توان محيط غني و امني را براي ايجاد ارتباط سازنده و اجتماعي سازي كودك فراهم كرد.
ارتباط كودك با همسالان نيز عامل مهمي در پرورش هوش هيجاني مي باشد انتخاب دوستان سالم كه مي توانند بده‌بستان عاطفي مثبت در محيط مدرسه و يا خارج از مدرسه با فرزندانمان داشته باشند براي حرف در مادري مهم است همنشين تو ازتو ببايد تا تورا عقل و دين بيافزايد.
دوستان ناباب اصطلاحاً و يا همسالان اي كه در محيط هاي ناسالم رشد كرده اند و همراهي با آنها مي تواند به سرعت همان ارزش‌ها را در كودك تقويت كنند و عدم اطلاع والدين و يا بي خيالي آنها و يا عدم دخالت به موقع آنها پيامد ناگواري دارد.
كمك گرفتن از مشاور مدرسه و يا روانشناس باليني براي پيشگيري و يا درمان به موقع اختلالات رفتاري هيجاني و ارائه سرمش هاي دلپذير كودك و متفاوت در طي جلسات متعدد مي تواند از آسيب هاي وارده بكاهد و به نوع جديدي از نگرش و رفتار بينجامد.
هيجان و عاطفه از مهمترين عناصر انگيزش مرد براي ساختن يك زندگي ايده آل است با هدف گذاري و ايجاد حس مثبت و خوشايند نسبت به آينده مي‌توان سختي‌هاي راه را نه تنها تحمّل كرد بلكه چالش‌ها را به فرصت ها تبديل كرد افراد با درايت و صبور مي توانند از هر شكست پُلي سازند براي پيروزي در حالي كه فردي كه آسيب و هيجاني ديده به سادگي از كاه كوه مي سازد و در مقصد يابي و خشك و نقش قرباني بودن مي ماند و زمان حال را مي بازد.
توجه به هوش هيجاني مي‌بايست در اولويت قرار گيرد و مهمتر از بالابردن هوشبهر شناختي آي كيو و يا حداقل هر دو باهم ارج نهاده شوند زيرا اگر كودك را براي سرمايه‌گذاري بيشتر بر روي توان شناختي اش به مدارس تيزهوشان بفرستيم و به روحيات وي اهميت ندهيم كودكي تيزهوش اما افسرده خواهيم داشت كه نمي تواند با ديگران ارتباط اجتماعي برقرار كنند و از احساسات واقعي خود به دور مي افتد همواره ناراضي خواهد بود در حاليكه توجه به تمامي ابعاد هوش و شخصيت مي‌تواند افراد را شاد و موفق گرداند و در سايه اي آرامش را هدف هاي والاي زندگي و خود شكوفايي برساند.
برچسب: ،